26
مه

میکل آنژ

میکل آنژ، نقاش و مجسمه ساز ایتالیایی میکل آنجلو بوناروتی یا میکل آنژ یکی از بزرگترین و مهم ترین هنرمندان تاریخ هنر جهان در ششم مارس 1475 در شهر کاپرزه به دنیا آمد . وی مجسمه ساز ، نقاش ، معمار و شاعر ایتالیایی بود . تمام متخصصان تاریخ هنر وی را بی شک یکی از بزرگترین هنرمندان تمام دوران ها می دانند . به همان اندازه که پر انرژی و پر کار بود یک هنرمند خلاق و نابغه نیز به شمار می رفت. آثار هنری وی در زمره مهمترین و پر ارزش ترین آثار هنری جهان قرار دارد و برخی از آنها تاثیرات عمیقی در تاریخ هنر و هنر آکادمیک و زیبایی شناسی بجای گذاشته است. آثاری مانند مجسمه داوود ، ترحم و نقاشی های فرسک او برای کاپلا سیستینای واتیکان در زمره این موارد می باشند . سبک آکادمیک وی پیراوان بسیاری در میان هنرمندان پیدا کرد . وی یکی از پایه های جنبش هنری منریسم نیز حساب می آید.

او از معدود هنرمندانی بود که در دوران زندگی شان به شهرت و اعتبار بسیار دست می یافتند . میکل آنژ اولین هنرمند غربی است که زندگی نامه اش در زمان حیاتش منتشر شد . دو زندگینامه برای این هنرمند نوشته شد که یکی از آنها به دست جورجو وازاری ؛ یکی از بزرگ ترین هنرمندان دوره ی رنسانس انتشار یافت . مستند کردن زندگی این هنرمند بزرگ تاثیر زیادی روی جنبه های مختلف هنر غرب داشت . او و لئوناردو داوینچی دو چهره ی سرشناس و برجسته با شخصیت های والا بودند که نگاه هایی بسیار متفاوت و متضاد به هنر داشتند اما به هر صورت پیوند عمیقی بین آنها وجود داشت .

زندگی شخصی میکل آنژ :

پدر وی به نام لودویکو دی لئوناردو بوناروتی سیمونه و مادر وی با نام فرانچسکا دی نری می باشد . خانواده اش فلورانسی بودند ولی پدر وی به دلایل کاری در فلورانس زندگی نمی کرد . میکل آنژ فرزند دوم از پنج فرزند دیگر بود . خاندان بوناروتی ها از اشراف و اعیان فلورانس به حساب می آمدند . هیچ یک از اعضای این خانواده تا زمان میکل آنژ کار فیزیکی و هنری انجام نداده بود . تمام اعضای خانواده دیوانسالار و شغلهای مدیریتی و سیاسی داشتند . اجداد پدر میکل آنژ از دویست سال پیش شغلهای مهم دفتری در فلورانس را بر عهده داشتند . در زمان به دنیا آمدن وی ، خانواده همچنان از اعتبار اسمی برخوردار بود ، اما آنها در شرایط بد اقتصادی و تنگدستی نسبی به سر می بردند . پدرش به حدی تنگدست شده بود که در شرف از دست دادن شهروندی فلورانس بود . پدر ، سمتی را در یک دفتر سیاسی کم اهمیت با درآمدی ناچیز پذیرفته بود و در کنار این درآمد ، مختصر پولی نیز از مزارع اطراف فلورانس به خانواده تزریق می شد . این شرایط سخت اقتصادی و فشارها و نگرانی های آن بر شخصیت میکل آنژ جوان تاثیر گذاشت و این تاثیرات تا پایان زندگی با او ماند .

در اواسط مارس 1475 پدرش به فلورانس بازگشت . در آن زمان میکل آنژ کودک خردسالی بود و به دست یک پرستار محلی سپرده شده بود . شهر محل زندگی وی به دلیل کیفیت بالای سنگ های موجود در شهر ، در تمام اروپا مشهور بود . هنرمندان سنگ تراش بسیاری از این شهر سر برآوردند . حتی همسر پرستاری که از میکل آنژ مراقبت می نمود نیز سنگ تراش بود .

به گفته خود وی یکی از دلایل گرایش اش به مجسمه سازی ، همین بوده است که در محیطی رشد نموده که تمام اطرافیانش را هنرمندان سنگ تراش و مجسمه ساز احاطه کرده بودند . وی در یک نوشته اینگونه می گوید که « شیری که در کودکی نوشیدم پیوسته با خاک سنگ آمیخته بود و مجسمه سازی به رگها و خون من رسوخ کرد » .

در شش سالگی مادرش را از دست داد . او زیر نظر یک جامعه شناس و انسان شناس به نام فرانچسکو گالاتا دا اوربینو به تحصیل گرامر و زبان ایتالیایی پرداخت . در همین سالها بود که با یکی از دوستان اوربینو آشنا شد و وی میکل آنژ را تشویق به طراحی نمود . در خانواده او همیشه افراد خانواده تمایل به کارهای نظامی و یا سمت های دفتری در کلیسا و یا شغلهای دولتی داشتند . اما میکل آنژ در همان دوران نوجوانی تمایل شدیدی به کارهای هنری از خود نشان میداد . وی به خاطر می آورد که ذوق هنریش همواره توسط پدر سرکوب می شد و او نیز همیشه در برابر آن مقاومت می نموده است . میکل آنژ را در سن ۶ سالگی برای تحصیل به فلورانس فرستادند اما او هیچ علاقه ای به مدرسه نشان نمی داد . او بیشتر ترجیح می داد نقاشان کلیساهای نزدیک را تماشا و از از روی کار آنها طراحی کند . پدر میکل آنژ خیلی زود متوجه بی میلی او به کسب و کار خانوادگی شد و با فرستادن وی نزد گیرلاندایو ، با کارآموزی اش در زمینه ی نقاشی موافقت کرد . در آن زمان میکل آنژ ۱۳ سال داشت . او تنها یک سال در این کارگاه کار کرد و سپس به کاخ حکمران فلورانسی ؛ لورنزوی بزرگ از خاندان بانفوذ مدیچی نقل مکان کرد تا مجسمه سازی کلاسیک را در باغ های مدیچی فرا بگیرد .

میکل آنژ در این زمان توانست از نزدیک شاهد آثار هنرمندان شاخص قرون گذشته باشد و شاهکارهای باستانی یونان و رم را تماشا کند . این موقعیت امکان ملاقات با هنرمندان زنده ی آن دوران ، فیلسوفها ، نویسندگان و متفکران بزرگ را نیز برایش فراهم آورد . بعد از این دوره ی آموزشی ، او می توانست به صورت حرفه ای از فرم بدن انسان و مدل زنده طراحی کند . کلیسای کاتولیک به میکل آنژ اجازه ی ویژه ای برای مطالعه ی جسد انسان را داد . او می خواست با آناتومی بدن انسان به خوبی آشنا شود اما این تماس نزدیک با اجساد ، وضعیت سلامتی وی را به خطر انداخت . بعد از مرگ لورنزو مدیچی ، میکل آنژ باغ را ترک کرد کمی بعد از روی کار آمدن ساوونارولا و اخراج مدیچیها از فلورانس ، تغییرات بزرگی برای این هنرمند جوان اتفاق افتاد . میکل آنژ بعد از بازگشت کوتاهی به خانه ی پدری ، فلورانس را با همه ی تنش های سیاسی اش ترک گفت البته او ارتباطش را با مدیچی ها همچنان حفظ کرد . این هنرمند بزرگ به همراه خانواده ی مدیچی ابتدا به ونیز و سپس به بولونیا رفت.

زندگی هنری میکل آنجلو :

سرانجام وی در سال 1487 وارد آتلیه دومنیکو گیرلاندایو می شود که در آن دوران یکی از مشهور ترین هنرمندان زمان خود بود . اسکانیو کندیو ، تاریخ نویس در کتاب « زندگی نامه میکل آنژ » این چنین نقل می کند که ، وی در ادامه فعالیت هنری خود همچنان با مقاومت شدید پدر مواجه می گردد . اما پس از مدتی پدر ، این موضوع که پسر وی یک صنعت گر هنری می باشد را می پذیرد . اما پدر ، همچنان با ناخشنودی ، این موضوع را یک تنزل رتبه فاجعه بار برای خانواده خود تلقی می نماید . به همین دلیل بود که میکل آنژ در ابتدای فعالیت خود زمانی که اندک شهرتی بدست آورد سعی در پنهان نمودن آن نمود زیرا تمایلی نداشت که این موضوع به گوش پدرش برسد .

اما در نقل دیگری در کتاب بزرگترین هنرمندان نوشته وازاری اینگونه نقل شده است که پس از کش و قوس های بسیار سرانجام پدر قانع می شود که وی را در سن دوازده سالگی به آتلیه گیرلاندایو ببرد . اما به دلیل تنگدستی خانواده ، وی به عنوان یک کارگر در آنجا مشغول به کار می گردد و از آتلیه حقوق دریافت می نماید . همین امر مانع از آموزش آکادمیک به میکل آنژ می شود . اما پس از مدتی گیرلاندایو طراحی های میکل آنژ را مشاهده می نماید و در کمال تعجب موافقت می نماید که به او به صورت مجانی تدریس نماید . در حدود سالهای 1487 کارگاه گیرلاندایو در زمینه نقاشی فرسک از کلیسای سانتا ماریا پروژه ای را بصورت سفارش دریافت کرده بود . این فرصت بسیار مناسبی برای میکل آنژ جوان در جهت یادگیری تلقی می شد . استاد ، وی را برای کار رنگ سازی و آلمانهای ساده دکوراتیو بخشی از پروژه معرفی کرد . هنرمند جوان ما در میان شاگردان بهترین بود و پس از مدتی کوتاه استاد ساخت رنگ ، اعلام کرد که وی قابلیت بالاتری دارد و وظایف پیچیده تر بر او مناسب تر است . سپس به او وظیفه نقاشی بر روی میزها را سپردند و در اینجا بود که گیرلاندایو از کار وی شگفت زده شد . برخی از تاریخ شناسان هنر بر این عقیده هستند که تصویر غسل تعمید مسیح که توسط گیرلاندایو در سقف کلیسای سانتا ماریا فلورانس به تصویر کشیده شده با همکاری میکل آنژ جوان بوده است . اما در این مورد شواهد و مدارک کافی در دست نیست . وی علاقه شدیدی به اساتید قديمي فلورانسی داشت و آثار جوتو و مازاچو را به صورت مستقیم از روی آثار آنها در کلیسای سانتا کروچه و سانتا ماریا دل کارمینه کپی می کرد . پس از مدتی وی آتلیه گیرلاندایو را ترک گفت .

در ادامه به همراه یک نقاش مشهور دیگر به نام فرانچسکو گراناچی به باغچه سن مارکو رفت . این محل جزو املاک و اموال لورنزو مانیفیکو ، دوک قدرتمند و هنر دوست فلورانس بود . در این محل کلکسیون بزرگی از مجسمه های ارزشمند اساتید قدیمی وجود داشت که هنرجویان و علاقمندان برای تمرین و کپی آثار به آنجا مراجعه می کردند . وی نیز تجربیات ارزشمندی از آنجا کسب کرد و تاثیرات زیادی از این مجموعه آثار در کارهای آینده خود گرفت . در سن مارکو اقدام به خلق سر یک رب النوع به نام فان از مرمر کرد ، که امروزه این اثر موجود نیست و به دلائل نا معلومی گم شده است .

در این بین لورنزو مانيفيكو مشغول بازدید از باغچه بود که با کار میکل آنژ جوان برخورد کرد و این اثر توجه و تحسین وی را برانگیخت. اما لورنزو در ادامه گردش خود در باغچه با صحنه ادامه کار میکل آنژ بر روی مجسمه مواجه گشته و نظاره گر تراشیدن دهان و دندان مجسمه توسط هنرمند جوان می شود . این منظره دگربار تحسین و تعجب دوک بزرگ را برمی انگیزد و به هنرمند جوان پیشنهاد کار و زندگی در قصر خانوادگی خود را میدهد . میکل آنژ به دلایل اقتصادی و دستمزد خوبی که لورنزو به او پیشنهاد داده بود این درخواست را می پذیرد . در سال 1490 میکل آنژ به عنوان فرزند خوانده قدرتمند ترین خانواده فلورانس وارد این خاندان شد . بدین صورت بود که وی با اساتید بزرگ دوران خود آشنا شد .

اساتید بزرگی مانند پولیزیانو ، فیلسوف و شاعر بزرگ ایتالیایی ، ماسیلیو فیچینو ، ستاره شناس و فیلسوف و میراندولا ، فیلسوف و انسان شناس بزرگ ایتالیایی . وی و با تفکر نئو افلاطونی در نزد این سه شخص آشنا شد و همچنین در کنار این بزرگان به دنیای ادبیات و هنر کلاسیک و آنتیک راه یافت . در همین محیط بود که ریشه های آشنایی با بزرگانی همچون پیرو و پاپ لئون ایکس شکل گرفت . این افراد در خلق آثار هنری آینده میکل آنژ نقش بزرگی را ایفا کردند . بین سالهای 1490 تا 1492 اولین آثار هنری جدی وی شکل گرفت . دو اثر مهم این دوره عبارت بودند از یک نقش برجسته مرمر به نام مریم بر روی پله ها و اثری دیگر با نام نبرد چنتائورا . نکته جالب توجه این است که اثر اول از تم و موضوعی کاملا مذهبی برخوردار می باشد و اثر دوم دارای موضوع کاملا اساطیری می باشد .

در سالهای 1494 تا 1495 به شهر بلونیا مسافرت کرد . در بلونیا در کلیسای سن دومنیکو مجسمه ساز مشهوری بنام نیکولا پیزانو مشغول بکار بوده که چند ماه قبل از ورود میکل آنژ به بلونیا در گذشته بود و کار دکور کلیسا نیمه تمام باقی گذاشته بود . بنابراین میکل آنژ شروع به ساختن مجسمه ای به نام سن پروکولو کرد . این مجسمه تفاوتهایی در سبک و نوع کار با آثار هم دوره خود داشت . و میتوان گفت که نقطه آغازین سبک منحصربه فرد میکل آنژ بود . برخی این مجسمه را سرآغاز ایده وی برای خلق مجسمه مشهور داوود می دانند .

بلونیا به سرعت پیشرفت کرد . یکی از دلایل مهم این پیشرفت مشاهده آثاری متفاوت از سبک فلورانسی بود که وی تا به آن زمان ندیده بود . وی در سال 1495 به فلورانس باز گشت و تحت حمایت پسر عموی لورنزو مدیچی به نام لورنزو پیرافرانچسکو قرار گرفت و برای وی دست به خلق دو مجسمه که در حال حاضر وجود خارجی ندارند زد . در سال 1496 به دعوت کاردینال اعظم رم به این شهر سفر کرد . به محض رسیدن وی به رم کاردینال اعظم کلکسیون مجسمه های آنتیک خود را به او نشان داد و از او درخواست یک مجسمه شبیه به مجسمه هایی که در کلکسسیون خود داشت را کرد . ده روز بعد مجسمه ساز بزرگ ما شروع به ساخت یکی از شاهکارهای خود به نام باکو کرد . این اثر هنری کاملا رگه هایی از هنر هلنیستی در کنار واقیعت گرایی مثال زدنی را در خود داشت . این اثر شگفتی و تحسین همگان را برانگیخت . اما با کمال شگفتی این اثر از طرف کاردینال مردود اعلام شد . شاید یکی از دلایل رد آن این بود که کاردینال اثری کاملا شبیه به کلکسیون خود را از هنرمند طلب می کرد اما میکل آنژ این اثر را با سبک منحصر به فرد خود خلق کرده بود .

آثار مهم میکل آنژ :

اما وی در سال های 1498 تا 1499 یکی از مهمترین شاهکارهای هنری خود را خلق نموده است . این اثر با نام ترحم یکی از مهم ترین و تاثیر گذارترین آثار وی می باشد . این اثر با استفاده از بلوک مرمر شهر کارارا و در ابعاد 174 در 195 سانتیمتر خلق شده است و در کلیسای سن پیترو واتیکان قرار دارد . احتمالا این اثر برای مراسم یاد بود یکی از کاردینالهای ارشد کلیسا ساخته شده است . نکته جالب در این اثر این است که این تنها کار هنری میکل آنژ می باشد که توسط خود هنرمند امضا شده است . در سال 1501 میکل آنژ به فلورانس بازگشت و در 16 آگوست همان سال به سفارش کلیسای جامع فلورانس ، شروع به خلق یکی از بزرگترین و پرارزش ترین آثار هنری در تمام دوران تاریخ هنر کرد . مجسمه غول پیکر داوود با استفاده از یک قطعه سنگ مرمر که در سال 1464 توسط مجسمه سازی به نام آگوستینو دوچیو نیمه کاره رها شده بود . میکل آنژ در زمان آغاز کار این مجسمه حدود 26 سال سن داشت و در طول مدت سه سال دست به خلق این شاهکار بزرگ هنری زد . این مجسمه برای مدتها به عنوان تندیس شهر فلورانس در نظر گرفته شد و دارای پیش زمینه اساطیری می باشد . بسیاری از هنرمندان ، مجسمه داوود را نوع عالی بدن مرد در آناتومی و زیبایی شناسی می دانند . ابعاد این شاهکار هنری 517 در 190 سانتیمتر می باشد . امروزه این اثر در گالری آکادمی هنرهای زیبای فلورانس نگهداری می شود .

بسیاری از تاریخ شناسان هنر و منتقدین هنری داوود را نقطه اوج کار میکل آنژ میدانند . اما وی در ادامه زندگی هنری خود دست به خلق بسیاری از آثار هنری خیره کننده و زیبا زد . آثاری مانند خلقت آدم ، موسی ، داوری نهایی و بسیاری از شاهکارهای دیگر وی را می توان در کنار این آثار جای داد . اگر بخواهیم به لحاظ سبک شناسی و تکنیکی به آثار این هنرمند بزرگ نگاه کنیم می توان گفت به مانند بسیاری از هنرمندان نابغه دیگر وی نیز پیرو سبک خاص و دقیقی نبوده . بلکه خود خالق سبکی منحصر به فرد و زیبا بوده است .چه بسا که جنبش منریسم تا حد زیادی از آثار و سبک این هنرمند بزرگ وام گرفته باشد . نکته مهم دیگر در مورد این هنرمند نابغه این بود که وی به شکلی هنرمندانه و زیبا قسمتهایی از کار را نرم و بسیار ظریف کار میکرد و در قسمتهایی دیگر از این عمل اجتناب می نمود . همین امر باعث یک هارمونی زیبا و جذاب در اثر هنری می شد . مورد دیگر اینکه وی هرگز از رنگ در آثار مجسمه خود استفاده نکرد که این نیز این هنرمند بزرگ را منحصر به فرد و خاص می نماید . وی از تکنیک بسیار خاصی در به نمایش گذاشتن عضلات بدن در مجسمه استفاده می نمود که همین تکنیک باعث نرمی و لطافت بی نظیر در القای حس قدرت در آثار وی میگردد . یکی دیگر از آثار بسیار معروف میکل آنژ مجسمه موسی میباشد .

پیشرفت زندگی حرفه ای میکل آنژ :

پیشرفت زندگی حرفه ای میکل آنژ کارش را در بولونیا به عنوان یک مجسمه ساز ادامه داد . او سه مجسمه برای زیارتگاه قدیس دومینیک ساخت . در این دوران او به شدت تحت تاثیر آثار کلاسیک یونانی و رومی بود . میکل آنژ حتی درگیر نقشه ای برای جا زدن یکی از مجسمه هایش به عنوان یک اثر عتیقه شد. او به توصیه ی یکی از اعضای خاندان مدیچی ، کاری کرد که انگار مجسمه از زیر خاک بیرون کشیده شده است اگر چه کاردینالی که آن را خریده بود از این حقه باخبر شد اما کیفیت مجسمه به قدری او را تحت تأثیر قرار داد که از هنرمند برای اقامت در رم دعوت کرد . میکل آنژ در سال ۱۴۹۶ وارد رم شد . او در آن زمان تنها ۲۱ سال داشت . در همان سال بود که مجسمه ی معروف خود ؛ پپتا را ساخت . این مجسمه در حال حاضر در کلیسای سن پیترواتیکان نگهداری می شود . او برای انتخاب سنگ این مجسمه ، شخصا به یک معدن سنگ مرمر رفت . بسیاری اعتقاد داشتند که میکل آنژ می تواند با یک نگاه مجسمه ی تمام شده را در یک تکه سنگ ببیند.

میکل آنژ جوان اکنون در اوج قدرت خود به سر می برد . او مجسمه داوود ، شاهکار بی بدیلش را در سال ۱۵۰۴ در فلورانس به پایان رساند . داوود که در لحظه ی پرتاب سنگ به سمت جالوت به تصویر کشیده شده ، نمادی از آزادی فلورانس است .

دوران طلایی میکل آنژ سفارش های بسیاری شامل مجسمه و نقاشی را در دوران اقامتش در فلورانس پذیرفت . او در سال ۱۵۰۵ مجبور شد به رم بازگردد و بسیاری از این سفارش ها نیمه کاره ماند . این هنرمند برای کار بر روی مقبره ی پاپ ژولیوس دوم به رم دعوت شده بود . قرار بود این سفارش ظرف پنج سال بعد به پایان برسد اما با احتساب وقفه های میان کار ، میکل آنژ بعد از ۴۰ سال این کار را به پایان رساند . در نهایت میکل آنژ هیچ وقت رضایت کاملی از این اثر نداشت .

خوشبختانه میکل آنژ در این زمان برخی از بهترین آثارش را نیز خلق کرد که از میانشان می توانیم به نقاشی سقف نمازخانه ی سیستین اشاره کنیم. این نقاشی سقفی بزرگ بیش از سیصد فیگور و پانصد متر مربع مساحت دارد . این شاهکار تاریخی ۴ سال از وقت هنرمند را به خود اختصاص داد . تصاویر روی سقف بیشتر در مورد حکایت آفرینش آدم و قصه های کتاب مقدس است . تصویر دست دراز شدهی خدا به سمت آدم ، یکی از معروف ترین تصاویر رنسانسی است که تاکنون تقلیدهای بسیاری از روی آن انجام شده است .

اگر چه میکل آنژ به ساخت مجسمه و کشیدن نقاشی ادامه داد اما بعد از فشار زیاد فیزیکی حین نقاشی نمازخانه ی سیستین، تمرکز خود را روی معماری گذاشت . او سفارش مقبره ی ژولیوس دوم را که پاپ به خاطر سفارش سیستین متوقفش کرده بود ، تا دهه های بعد ادامه داد . میکل آنژ نمازخانه ی مدیچی ها و کتابخانه ی لورنتین را نیز طراحی کرد تا مجموعه کتابهای مدیچی ها را در آن نگهداری کنند . این بناها نقطه عطفی در تاریخ معماری به شمار می روند. اوج دانش و هنر میکل آنژ در عرصه ی معماری در پروژه ی گنبد کلیسای سن پیتر تجلی پیدا میکند .

پایان زندگی میکل آنژ :

مرگ هنرمند میکل آنژ در ۱۸ فوریهی سال ۱۵۶۴ تنها چند هفته پیش از تولد هشتاد و نه سالگی اش در شهر رم درگذشت . گفته می شود که تنها سه روز قبل از مرگ خود بر روی یک مجسمه ترکیبی با نام پیتا روندانی کار می کرده و این اثر امروزه نیز به صورت نیمه کاره در قصر سفورزا میلان موجود می باشد. یکی از اقوامش پیکر او را به فلورانس برد . در آنجا مردم او را به عنوان پدر و استاد تمامی هنرها می شناختند . او به درخواست خودش در کلیسای سانتا کروچه دفن شد . پس از مرگ میکل آنژ ، مراسمی در آکادمی هنرهای زیبای فلورانس برایش برگزار گردید . وی یکی از ارکان این آکادمی محسوب میگشت و در حال حاضر نیز سالنی در این آکادمی به نام این هنرمند بزرگ نامگذاری شده است .