26
نوامبر

ونسان ون‌گوگ

زندگی شخصی ونسان ون گوگ :

ونسان ون‌گوگ، این هنرمند در یک خانواده سطح متوسط رو به بالا در زوندرت یکی از شهرستانهای هلند که در برابانت شمالی واقع شده است به دنیا آمد و از همان دوران کودکی به طراحی علاقه نشان می داد . در دوران کودکی نیز بسیار آرام ، گوشه گیر و متفکر بود . ونسان بزرگترین فرزند خانواده بود . پدرش تئودور ، مسئول یکی از کلیساهای مهم هلند در آن دوران بود . ونگوگ نام خود را از پدر بزرگش به ارث برد . همینطور برادری داشته است ، که یک سال قبل از تولد ون گوگ مرده بود . وی نیز دارای این نام بوده است . در خانواده آنها این نام ، نامی پر کاربرد به شمار می آمده است . پدر بزرگ او به نام وینسنت یا همان ونسان در دانشگاه لیدن که یکی از قدیمی ترین دانشگاه های هلند می باشد در رشته الهیات تحصیل کرده بود . سه تن از عموهای وی دلال آثار هنری بوده اند . ون گوگ در دوران کودکی توسط مادر و یک معلم خانگی تحت تعلیم قرار گرفت . وی دارای پنج عمو بود و احتمالا نام خود را از یکی از عموهایش که هنرمندی مجسمه ساز بوده ، گرفته است . ونسون دارای یک برادر و سه خواهر بود .

بعدها تنها با برادر خود ( تئو ) و ویلمینا ( یکی از خواهران ) در تماس بوده است. مادر وی زنی بسیار مذهبی بوده که بر نهاد خانواده به صورت اغراق آمیز و متعصبانه ای تاکید داشته است . دستمزد و حقوق پدر در حدی متوسط بود . اما کلیسا یک منزل مستقل به همراه امکانات و خدمتکار به صورت مجانی در اختیار این خانواده قرار داده بود . تمایلات و علاقه وی به نقاشی از سنین پایین آغاز گشت و در کودکی توسط مادرش تشویق به طراحی کردن می شد . طراحی ها و نقاشی های ابتدایی وی بسیار پر حس می باشد . اما به واقع شباهت زیادی به کارهای متقدم وی نیز ندارد . در سال 1860 به مدرسه روستا برای تحصیل فرستاده شد . در سال 1864 به مدرسه ای در شهری بزرگتر فرستاده شد . اما پس از مدت کوتاهی تحصیل را نیمه کاره رها کرده و به خانه بازگشت . در سال 1866 به مدرسه متوسطه در شهر تیلبورخ فرستاده شد که از این امر غمگین و ناراضی بود .

وینسنت از 15 سپتامبر 1866 تا 19 مارس 1868 در مدرسه تیلبورخ شاگرد یکی از هنرمندان نسبتا مشهور آن دوران به نام هیزمانس بود . هیزمانس همچنین هنرمند موفقی در پاریس بود . این هنرمند تفکر خاصی در مورد هنر داشت و این تفکر از این قرار بود که هنرمند نمی بایستی تکنیک را در اولویت یک اثر هنری قرار دهد . و می بایست طبیعت و احساس موضوع مورد نظر را در کار القاء نماید . این تفکر در آثار متاخر وینسنت تاثیر نسبتا مشهودی داشته است . در سال 1869 عموی وی برای ون گوگ یک موقعیت شغلی با عنوان تاجر آثار هنری بدست آورد . وی پس از گذراندن یک دوره آموزشی در موسسه گوپیل و سین به شعبه لندن این موسسه نقل مکان کرد . این دوره زمانی دوران نسبتا شاد و موفقی برایش به حساب می آمد . در سن بیست سالگی نسبت به پدر خود از درآمد بیشتری برخوردار شد . همسر تئو ( تئو برادر ونگوگ بود ) بعدها در یادادشتی نوشت که این سال بهترین سال زندگی ونسان بوده است .

اما وی در همین دوران که در لندن بسر میبرده است ، تجربه تلخ شکست عشقی را نیز پشت سر میگذارد . وی به دختر صاحبخانه خود علاقمند شده بود . اما پس از درمیان گذاشتن موضوع با وی دریافت که دختر صاحبخانه قبلا با مستاجر قبلی به طور مخفیانه نامزد شده است . این اتفاق باعث گوشه گیر تر و غمگین تر شدنش شد و به مسائل مذهبی روی آورد . در سال 1875 با تلاش عمو و پدرش به پاریس نقل مکان کرد . اما در آنجا موفقیتی کسب نکرد و بعد از یک سال شغل خود را از دست داد . در سال 1876 به لندن بازگشت و به عنوان معلم ذخیره در شهر رامسگیت تعیین شد . اما این کار درآمدی برایش به ارمغان نیاورد . پس از مدتی از این کار نا امید شد و نزد پدر و مادر خود بازگشت و در یک کتابخانه مشغول به کار شد . در طول این مدت از شغل خود رضایتی نداشت و بیشتر وقت خود را صرف ترجمه کتاب مقدس به زبانهای فرانسوی ، آلمانی و انگلیسی می کرد . در این جریانات بیشتر به مذهب روی آورد و به گفته یکی از دوستانش ( پائولوس ون گورلیتز ) از خوردن گوشت نیز اجتناب می ورزید .

خانواده وی از تمایلات مذهبی وی حمایت کرد و برای تبدیل شدن به کشیش او را به آمستردام نزد عموی خود فرستادند . ونگوگ برای امتحان ورودی دانشگاه آمستردام در رشته الهیات خود را آماده کرد و در امتحان ورودی موفق نشد و خانه عمو را در آمستردام ترک گفت . سپس یک دوره سه ماهه را در یک مرکز پروتستان در نزدیکی بروکسل گذراند . در سال 1879 به سمت مبلغ مذهبی در یک روستای کوچک نزدیکی معدن ذغال سنگ منصوب شد . برای نشان دادن حمایت خود از افراد ضعیف و فقیر خانه نسبتا راحت خود را رها کرد و آنرا به افراد فقیر بخشید و خود در یک کلبه کوچک و محقر و بر روی کاه می خوابید.

سبک زندگی و رفتار وی باعث شد که در روابط پیچیده کلیسا به سمت های بالاتری دست پیدا نکند. زیرا سر و وضع وی اصلا به یک کشیش با وقار نمی آمد . پس از مدتی مجددا به نزد خانواده بازگشت . اما خانواده از او نا امید و تا حد زیادی دلخور شده بودند . پدر معتقد بود که او می بایست به آسایشگاه روانی سپرده شود . زیرا از مشکلات روانی رنج می برد . پس از این اتفاق مجددا به معدن بازگشت و در آنجا شروع به مطالعه فضا و مردم اطراف خود نمود . پس از مدتی به توصیه برادر به نقاشی و طراحی روی آورد و به اصرار تئو در آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای بروکسل ثبت نام کرد . در آنجا با اصول آناتومی و طراحی آشنایی ابتدایی پیدا کرد . مدتی بعد و در سال 1881 مجددا به نزد خانواده بر روی بازگشت .

او به طراحی ادامه داد . سوژهای او غالبا همسایه ها و مردم اطرافش بودند . در منزل پدری ، دختر خاله بیوه خود را ملاقات کرد و پس از پیاده روی طولانی با او ، به آن زن علاقمند شد . این زن حدود هفت سال از ونگوگ بزرگتر بود و یک پسر هشت ساله نیز داشت . تمایل ازدواج و علاقه به این زن از سوی ون گوگ همه را دچار تعجب کرده بود . سرانجام وینسنت به او پیشنهاد ازدواج داد اما با مخالفت آن زن مواجه شد . پس از این اتفاق وی به لاهه رفت و در آنجا در صدد فروش آثار خود برآمد . وی همچنین در لاهه به ملاقات پسر عموی خود رفت . او هنرمند نسبتا موفقی بود . چیزی که وینسنت آرزوی رسیدن به آن و تبدیل شدن به شخصیتی مانند او را داشت . در آنجا آنتوان ( پسر عمو ) به او گفت که چند ماه دیگر به نزد وی بازگردد و در این مدت به کار با پاستل و ذغال بپردازد . ونسان این توصیه را پذیرفت . اندکی بعد بار دیگر برای ملاقات دخترخاله خود تلاش کرد . اما با مخالفت شدید خانواده وی مواجه شد .

آنها تاکید کردند که ونگوگ می بایستی به پاسخ آنها احترام بگذارد و دست از اصرار بردارد . دلیل مخالفت دخترخاله و خانواده ، فقر و تهی دستی این هنرمند بود . کمی بعد آنتوان ، ونسان را به عنوان شاگرد خود پذیرفت و شروع به تدریس آب رنگ به او کرد . وینسنت برای چند ماه به این کار اشتغال ورزید . وی کمی بعد برای کریسمس به نزد خانواده بازگشت . اما در همان حین به دلیل امتناع از رفتن به کلیسا با پدرش مشاجره کرده و شهر خود را به قصد لاهه ترک گفت . در ژانویه 1882 پسر عمویش برای تاسیس یک استودیو به او پول قرض داد و همینطور او را به کار با رنگ روغن ترغیب کرد . اما دیری نپایید که وینسنت با پسر عمو نیز به مشکل خورد . دلیل این موضوع نیز از این قرار بود که ون گوگ تمایل به انتخاب مردم عادی خیابان به عنوان مدل را داشت . اما این کار از نظر آنتوان کاری سخیف به شمار می آمد . در ماه جون به مدت سه هفته بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد ، و بعد از مرخص شدن با پولی که از آنتوان گرفته بود اقدام به خرید وسایل نقاشی رنگ روغن کرد و اولین اثر رنگ روغن خود را پس از خروج از بیمارستان خلق کرد .

در طول کار با رنگ روغن به این ابزار بسیار علاقمند شده و از گستردگی امکانات این ابزار اظهار شگفتی کرد . در مارس 1882 رابطه آنتوان و ونگوگ کاملا به سردی گرایید و پسر عمو دیگر پاسخ نامه های ون گوگ را نمی داد . ظاهرا آنتوان از رابطه وی با یک زن بدکاره که به الکل نیز اعتیاد داشت مطلع شده بود و از این اتفاق بسیار ناخشنود بود.

کمی بعد وینسنت در شهری در هلند به نام نینه اقامت گزید و در آنجا شروع به طراحی و نقاشی کرد . وی به سرعت شروع به کار کرد و به خلق اسکیس و نقاشی از بافندگان و کلبه های آنها پرداخت . در آگوست 1884 دختر همسایه ونسان به نام مارگوت بژمان عاشق او شد و ونسان نیز به وی اظهار تمایل کرد . آنها قصد ازدواج کردند اما خانواده های هر دو طرف با این ازدواج مخالفت ورزیدند . مارگوت دست به خودکشی با دارو زد اما وینسنت او را به سرعت به بیمارستان رساند و دخترک نجات پیدا کرد . در بیست وششم مارس پدر ون گوگ بر اثر سکته قلبی درگذشت . وینسنت بسیاری از نقاشی های منظره خود را در سال 1885 خلق کرد . در طول دو سال اقامت خود در نینه بسیاری از طراحی ها و نقاشی های آبرنگ خود را کامل کرد . و در حدود 200 نقاشی رنگ روغن را نیز در طی این مدت خلق کرد .

در طول این مدت در پالت رنگ وی رنگ های زمین و خاکی فام دیده می شد. رنگهایی مانند قهوه ای تیره و در این دوران اثری از رنگهای پر انرژی و زنده ای که در کارهای متقدمش مشاهده می شد وجود نداشت . در سال 1885 در مارکت هنر بازار نسبتا خوبی برای خرید آثار هنری وجود داشت . تئو ( برادر ) از او پرسید که آیا کاری برای نمایش در دست دارد ؟ ونگوگ اثر سیب زمینی خواران و مجموعه آثارش از دهقانان را پیشنهاد داد . برادر کوچکتر وی تئو همواره از وی پشتیبانی مالی می کرد و نامه های ردو بدل شده بین این دو در تاریخ هنر بسیار مشهور می باشد .

نامه ای در آپریل 1885 توسط ونگوگ به برادرش تئو نوشته شده که به او از خلق اولین اثر پیچیده نقاشی خود خبر می دهد . این اثر به نام سیب زمینی خوران یکی از اولین و مشهور ترین آثار ونسان می باشد . نکته جالب که در این نامه ملاحظه می شود اسکیس این اثر در نامه می باشد که ونسان آنرا برای برادر خود ارسال کرده است . اما آثار وی فروش نرفت ! ونسان به برادر خود شکوه کرد که برای فروش آثارش به اندازه کافی تلاش نکرده و زمان مناسبی را برای این کار اختصاص است . تئو در پاسخ گفت که کارهای تو زیادی از حد تیره و تاریک هستند و نورها و روشنایی امپرسیونیسم ها در آنها دیده نمی شود . در ماه اگوست آثار وی برای اولین بار در یک گالری محلی در شهر لاهه به نمایش درآمدند .

اما در این حین با بدشانسی دیگری مواجه شد . یکی از مدلهای روستایی او باردار شده بود و ونگوگ به خاطر این موضوع متهم شد . با روی دادن این اتفاق کشیش بخش روستا مدل شدن برای این نقاش را ممنوع کرد ! با روی دادن این اتفاق ونگوگ به آنتورپ بازگشت و در منطقه ای که فروشندگان و دلالان آثار هنری فروشگاه داشتند اتاقی را اجاره کرد . او در فقر زندگی میکرد و بسیار کم غذا میخورد و پولی که برادرش می فرستاد را خرج مدل و متریال های نقاشی میکرد . نان ، تنباکو و قهوه ، رژیم غذایی وی را تشکیل می داد . در یکی از نامه هایی که به تئو نوشته اینگونه نقل کرد که در ماه گذشته تنها شش وعده غذای گرم خورده است . و گفت دندانهاش شل و دردناک شده است . در عوض به مطالعه بر روی رنگها پرداخته و در موزه ها به تماشا و مطالعه آثار هنرمندان به خصوص روبنس مشغول بوده است . همچنین یادآور شده که پالتش تشکیل شده از کریمسون ، آبی کبالت و سبز فیروزه ای . ون گوگ بین فوریه و مارس 1886 مجددا در بیمارستان بستری شد و احتمالا بیماری و وی سفلیس بوده است . پس از بهبودی با وجود عدم تمایلی که نسبت به آموزش آکادمیک داشت به دادن امتحان ورودی سطح پیشرفته در آکادمی آنتروپ اقدام کرد .

زندگی هنری ون گوگ :

در ژانویه 1886 در رشته طراحی و نقاشی در آکادمی ثبت نام کرد . اما به دلیل کار سنگین و گرسنگی و همینطور کشیدن بیش از حد سیگار مجددا مريض شد . اما دست از کار نکشید و در کلاسهای طراحی از روی مدل های گچی در آکادمی شرکت می کرد . اما به سرعت به دلیل سبک نامتعارف خود در طراحی و نقاشی با رئیس آکادمی و استاد رشته نقاشی چارلز ورلات به مشکل خورد . وی همچنین با مدرس طراحی فرانک وینک نیز دچار مشکل شد . او سپس در کلاسهای طراحی از روی مجسمه های گچی کلاسیک که زیر نظر یوجین سیرت برگزار می شد شرکت کرد . اما مجددا به علت خط گذاری های خاص خود در طراحی مدل با این مدرس نقاشی نیز درگیر شد . مشکل در آنجایی بغرنج تر شد که استاد طراحی کار طراحی با موضوع ونوس میلو را به او سپرد و نتیجه این بود که او یک زن برهنه روستایی را خلق کرد که هیچ ارتباطی با فیگور اساطیری ونوس نداشت . سیرت این موضوع را مقاومت و خودخواهی در مقابل آموزش آکادمیک خود دانست و خواست طراحی ونگوگ را اصلاح نماید . اما ظاهرا با فشار زیاد به کار وی آسیب رساند و كاغذ وینسنت پاره شد.

پس از این واقعه آکادمی تصمیم گرفت که تعداد هفده نفر از دانشجویان سال اول آکادمی را برای سال اول تجدید دوره کند و ونسان نیز در میان این لیست هفده نفره جای داشت. با این حال این اتفاق باعث شد که این بار آخرین باری باشد که وی در کلاسهای آکادمیک نقاشی شرکت می کند . او کمی بعد از این واقعه به پاریس رفت . ونگوگ در سال 1886 به پاریس مهاجرت کرد و در یک آپارتمان مشترک به همراه برادرش شروع به زندگی کرد . همچنین در استودیوی فرناند کورمون شروع به کار و نقاشی نمود . آنها پس از مدتی به یک آپارتمان نسبتا بزرگتر نقل مکان کردند . در پاریس ونسان شروع به نقاشی از پرتره دوستان و آشنایان کرد . همینطور وی شروع به نقاشی از مناظر و مکانهای مختلف در پاریس نمود .

وی زمانی که هنوز به پاریس نقل مکان نکرده بود به نوعی ازچاپ ژاپنی علاقمند شده بود و وقتی در پاریس شروع به کار کرد از این چاپ برای دکور کردن دیوارهای استودیوی خود استفاده نمود . این نوع از هنر ژاپنی توجه این هنرمند را به خود جلب کرد و در کارهای وی تاثیر نسبتا زیادی گذاشت . تا جایی که یکی از نقاشهای مشهور ژاپنی تاثیر زیادی بر روی ونسان داشت و آثاری را با الهام از این هنرمند خلق کرد.

ونسان پس از دیدن یک اثر ( پرتره ) از نقاش فرانسوی با نام آدولف مونتیلی تغیراتی در سیستم رنگی خود ایجاد کرد . پالت رنگی قدیمی وی با رنگهای درخشنده تر و پر انرژی تر جدید شد . وینسنت در مورد مونتیلی اطلاعاتی از برادر خود تئو دریافت کرد . وی کمی بعد با حلقه نقاشان استرالیایی و جان پیتر راسل ملاقات نمود . همچنین با امیل انری برنار ، لوییز انوکتین و هانری دو تولوز لوترک ملاقات داشت . لوترک یک پرتره با تکنیک پاستل از وینسنت خلق کرد. آنها از فروشگاه آثار هنری پیر تانگی دیدار کردند . تانگی در آن دوران یکی از فروشندگان آثار هنری هنرمندان بود . زمانی که پل سزان ( از نقاشان همدوره امپرسیونیستها ) در هیچ یک از گالری های هنری اثری نداشت آثارش در این گالری قابل دیدن بود .

 آشنایی با سبک پوینتیلیسم :

در سال 1886 در این مکان یک نمایشگاه بزرگ دایر شد . در این نمایشگاه هنرمندان سبک پوینتیلیسم ( به معنای نقطه گذاری که یکی از زیر مجموعه های سبک پست امپرسیونیسم می باشد ) و نئو امپرسیونیسم ها آثار خود را برای اولین بار به نمایش گذاشتند . در این رویداد توجه ها برای اولین بار به ژرژ پیر سورا و پل ویکتور ژولس سینیاک جلب شد . تئو تعدادی از آثار امپرسیونیست ها را در مجموعه خود جای داد . اما ونگوگ از خود اشتیاق زیادی برای تغییر سبک و روی آوردن به سبک جدید نشان نمی داد . کم کم بین دو برادر مشکلاتی پدید آمد و در سال 1886 تئو دریافت که زندگی در کنار وینسنت برای او غیر قابل تحمل می نماید . در اوایل سال 1887 بار دیگر صلح بین دو برادر برقرار شد . اما ونسان به انپرسورسن یکی از شهرهای حومه پاریس نقل مکان کرد ، جایی که با سینیاک آشنا گشت . در اینجا بود که با نقاشی سبک پوینتیلیسم آشنا شد . در این تکنیک از نقاط بسیاری در بوم نقاشی استفاده می شود و وقتی اثر هنری از دور دیده میشود باعث به وجود آمدن تصویر رنگی خواهد شد . این سبک بر پایه رنگهای مکمل بنا شده است و از زیر مجموعه های جنبش امپرسیونیسم می باشد . رنگهای آبی و نارنجی نیز در این سبک هنری نسبتا زیاد مورد استفاده قرار می گیرند .

ونگوگ در طول اقامت خود در سورسن مناظر پارکها ، رستورانها و پلهایی که بر روی رودخانه سند وجود داشتند را به تصویر کشید . در نوامبر 1887 تئو و وینسنت با گوگن که تازه به پاریس نقل مکان کرده بود دوست شدند . در اواخر سال ، وینسنت با اميل انری برنار ، آنوکین و احتمالا لوترک نمایشگاهی را ترتیب دادند . در یک یادداشت ، برنارد نوشت که این نمایشگاه یکی از پیشرو ترین نمایشگاههای پاریس بود . در این نمایشگاه برنارد و آنوکین آثار خود را به فروش رساندند و ونگوگ کار خود را با گوگن عوض کرد . در این نمایشگاه بحث های هنری درگرفت و بسیاری از هنرمندان و هنردوستان در این نمایشگاه شرکت کردند و از آثار هنرمندان بازدید نمودند . از چهره های برجسته ای که در این رویداد هنری شرکت کردند می توان به اسامی مانند کامیل پیسارو ، پل ویکتور ژولس سینیاک و سورا اشاره کرد .

در فبریه 1888 ونسان از اقامت در پاریس احساس ملال کرد . وی در این شهر حدود 200 اثر نقاشی خلق کرده بود و تصمیم به ترک این شهر گرفت . موضوع را با تئو در میان گذاشت و آن دو برای صحبت و خداحافظی به استودیوی سورا رفتند . وینسنت در طول اقامت خود در پاریس دست به خلق مجموعه آثاری زده بود که در طول تاریخ هنر به نام مجموعه سن معروف شده است . در این مجموعه وی دست به خلق تصاویری از زندگی روزمره در کنار رود سن که از میان پاریس می گذرد زده بود . این مجموعه تحت نام پل ها در کنار رود سن نیز معروف می باشد .

در سال 1888 ونگوگ به شهر آرل فرانسه نقل مکان کرد . مصرف بیش از حد سیگار و الکل حال عمومی وی را نامتعادل کرده و سلامتی او را به خطر انداخته بود . از طرف دیگر ، یکی از اهداف این سفر فکر تشکیل یک گروه هنری بود . در این دوره یک هنرمند دانمارکی به نام کریستین پترسون به مدت دو ماه در کنار وی زندگی کرد . این دوره زندگی در آرل یک دوره پربار و مفید بوده است . او مجددا اصلاحاتی را بر روی 200 نقاشی خلق شده خود انجام می دهد و در کنار آن شروع به کار بر روی 100 طراحی و کار آبرنگ دیگر می نماید . در عین حال توسط مناظر زیبای آرل و نورهای جذاب آن منطقه محسور می شود . در این دوره زمانی رنگهای زرد ، اولترا مارین و بنفش ارغوانی در کارهایش بسیار به چشم می آید . موضوعات نقاشی شامل بود از زمان برداشت محصول خرمن ، مزارع گندم و چشم اندازهای کلی از مناطق کشاورزی و روستایی منطقه . یکی از آثار مهم این دوره آسیاب قدیمی می باشد . این نقاشی از یک ساختمان زیبا و خوش منظره در میان مزرعه گندم می باشد . این اثر یکی از هفت کاری است که به منظور مبادله با آثار نقاشان آن دوران به نامهای گوگن ، برنارد ، لووال و دیگران فرستاده شده است .

زندگی کوتاه با گوگن :

در آثار ونگوگ ردپای نقاشی هلندی قابل مشاهده می باشد . تصاویر مزارع و منظره های وی فاقد پرسپکتیو و تا حدی تخت هستند . اما تبحر و تسلط و غنای رنگی در آنها باعث پوشیده شدن این کمبود شده و آثار در نظر بیننده بسیار تاثیر گذار و زیبا جلوه میکنند . در آثار وی نوعی سبک جدید و قابل توجه ظهور کرده و دیده می شوند . در مارس 1888 وی با استفاده از شطرنجی کردن صفحه برای دستیابی به پرسپکتیو مناسب دست به خلق نقاشی منظره زد . یک عدد از این آثار در نمایشگاه سالیانه هنرمندان مستقل به نمایش درآمد . وینسنت در شهر آرل ملاقاتی با پل گوگن داشت و در صدد برقراری دوستی با گوگن بود . او در صدد زندگی کردن در یک خانه مشترک با گوگن بود . زمانی که گوگن با این موضوع موافقت کرد ونسان دست به نقاشی دو صندلی زد و آنها را صندلی ونگوگ و صندلی گوگن نامید .

در طول اقامت گوگن در نزد ونگوگ ، گوگن وی را ترغیب به خلق نقاشی های ذهنی کرد . ونسان این پیشنهاد را پذیرفت و در پی این واقعه اثر خاطره باغ در اخن متولد شد .

اولین گردش این دو هنرمند در حومه شهر آرل منجر به خلق یک اثر به نام لس آلیس کمپ شد که توسط ونگوگ اجرا شد و یک نسخه از همین اثر نیز توسط گوگن به اجرا درآمد . البته ناگفته نماند که این اثر در دو نسخه توسط ونگوگ به اجرا درآمده است . دیری نپایید که رابطه این دو هنرمند به سردی گرایید و مشاجره و مشکلاتی بین این دو به وجود آمد . ونسان ، گوگن را محترم می شمرد و با دید تحسین و احترام به او می نگریست . اما گوگن مغرورانه و از بالا به ونگوگ نگاه می کرد و حالت تحکم آمیز به خود میگرفت . هنرمند هلندی خواهان رابطه ای برابر بود و از طرفی به هیچ عنوان تمایل به جدا شدن از گوگن نداشت . در یکی از خاطرات ونگوگ اینگونه نوشته شده که در صورت ترک گوگن مجددا بحرانهای روحی به سراغ من خواهند آمد . در هر صورت در ماه دسامبر گوگن به فکر بازگشت به پاریس افتاد . کمی بعد وینسنت از تصمیم گوگن با خبر شد و شروع به مشاجره با او کرد .

اتفاقاتی که در ادامه این ماجرا رخ داد به صورتهای گوناگونی نقل شده است . روایتی که توسط گوگن نقل می شود بدین صورت که ونگوگ مستقیما به طرف گوگن رفته و از او میپرسد آیا میخواهی اینجا را ترک کنی ؟ گوگن پاسخ مثبت می دهد و وینسنت به سرعت آنجا را ترک کرده و ناپدید می شود . گوگن خانه را به دلیل مزاحمتهای ونسان ترک کرده و به هتل می رود . روز بعد ، گوگن از واقعه گوش دوست خود باخبر می شود . اما تئوری دیگری نیز در سال 2008 با بررسی مدارک به وجود آمد و آن اینکه ونگوگ و گوگن با هم درگیر شدند و در این بین گوگن ، گوش ونسان را زخمی کرد . اما پس از آرام شدن دو هنرمند تصمیم گرفتند که این ماجرا را دربین خود نگه دارند و دلیل این موضوع هم اجتناب از ایجاد مشکلات قانونی برای گوگن عنوان شده است . به هر حال گوگن بعد از این ماجرا ، ونسان را ترک کرده و به پاریس باز میگردد .

در هشتم می 1889 به آسایشگاه روانی سن- رمی- دو- پروانس می رود . این آسایشگاه در سی کیلومتری محل سابق زندگی او قرار داشت . که توسط یک پزشک سابق نیروی دریایی اداره می شد . دو اتاق در این محل در اختیار ونسان قرار گرفته بود که هر دوی آنها دارای پنجره هایی با نرده های محافظت شده بودند . از یکی از این اتاقها به عنوان استودیوی نقاشی استفاده می شد . این کلینیک و باغچه های آن سوژه نقاشی شدند . وی نقاشی های قابل توجهی را در این دوران به اجرا در آورد که در اکثر این آثار حالات دوران و چرخش مشاهده می شود . یکی از مهمترین آثاری که در این دوره اجرا شد شب پر ستاره می باشد . این اثر را یکی از شاهکارهای هنر مدرن به حساب می آورند . به او همچنین اجازه پیاده روی های کوتاه مدت همراه با نظارت داده شد که در طول این پیاده روی ها نیز ایده ها و آثاری را به اجرا در آورد . از این آثار می توان به درختان زیتون و درختان سرو اشاره کرد .

در می سال 1890 ونگوگ آسایشگاه را ترک گفت و به نزد دکتر معالج خود دکتر پل فردیناند گاشه رفت . گاشه یک پزشک هنردوست و در واقع حامی نقاشان امپرسیونیسم بوده است . خود او نیز یک نقاش آماتور بوده که آثار خود را با نام ( پل فون رایسل ) امضا می کرده است . به هر حال معالجات این دکتر کار زیادی از پیش نبرد و به طور کل امروزه کارشناسان اذعان می کنند که کار زیادی در آن دوران برای وی قابل انجام نبوده است . در 27 جولای 1890 وینسنت با شلیک یک تپانچه به قفسه سینه خود خودکشی کرد . ظاهرا گلوله ارگان های اصلی وی را از بین نبرده بود و او با پای خود به محل اقامت خود به مسافرخانه اوبرژ راوو بازگشت . دو دکتر بر بالای سر وی حاضر شدند و به اوگفتند که بدون جراحی امکان درمان این مشکل وجود ندارد . اما اظهار داشتند که هر چه از توانشان بر بیاید انجام خواهند داد . ظاهرا در آن مدت زمانی امکان جراحی وجود نداشته است . به هر حال پزشکان ونگوگ را ترک کرده و او نیز در اتاق مشغول کشیدن پیپ شده است . کمی بعد تئو به نزد ونسان آمد و حال عمومی وی را نسبتا مساعد دریافت . اما کمی بعد حال وینست وخیم شد و در ساعات اولیه 29 جولای درگذشت . آخرین جمله ای که وینست در مقابل برادرش بر زبان جاری ساخت این بود : « غم و اندوه برای همیشه باقی خواهد ماند » .

وی در طول زندگی خود هنرمندی ناموفق و انسانی دیوانه و شکست خورده به شمار می آمد . اما کمی پس از مرگ به حد باورنکردنی مشهور شد و همیشه از وی به عنوان یک دیوانه نابغه یاد می شود . دیوانه ای که جامعه آنروز از درک و کشف استعدادش عاجز ماند و به تعبیر دیگر وینسنت قربانی جهل زمانه خود شد . شهرت وی در قرن بیستم نیز فراگیرتر شد و جنبشهای بزرگ هنری از قبیل سبک اکسپرسیونیسم خود را وامدار این نابغه نقاشی دوران می دانند . آثار وی از نظر منتقدان هنری بی نظیر به شمار می آیند . همینطور در مارکتهای بزرگ هنری به مبالغ نجومی خرید و فروش می شوند . از وی همیشه به عنوان نقاشی با سرنوشت تراژیک یاد می شود . نقاشی با مصائب سخت و بزرگ اما روحی رمانتیک و هنری . امروزه آثار این هنرمند در حراجهای بزرگ دنیا رکورد قیمتها را می شکند و میراث وی در یک موزه به نام خودش در شهر آمستردام نگهداری می شود . البته آثار وی در سراسر دنیا از جمله ایران و موزه هنرهای معاصر وجود دارند . ولی بخش اعظم آثار او در موزه ونگوگ در شهر آمستردام موجود است . وینسنت ونگوگ را به واقع می توان یک نماد و سمبل قربانی شدن در راه هنر قلمداد کرد .